سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تعداد کل بازدید : 80662

بازدید امروز : 37

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان میمیرد که زندگی میکند خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت خدایا رحمتی کن تا ایمان نان و نام برایم نیاورد قدرتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنهایی باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند نه از آنهاییکه پول دین میگیرند و برای دنیا کار میکنند

دوستان














لینک به لوگوی من

سلام - انسانم آرزوست

اشتراک

 

جستجوی سریع

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

بایگانی

بایگانی نوشته های من
تابستان 1384

با آبْ خود را از بوی آزارنده پاک کنید و به خودتان برسید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پلشتی را که هرکس کنارش بنشیند، از [بوی بد] او رنجه شود، دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]

سلام

نوشته های هادی::: چهارشنبه 84/1/31::: ساعت 7:11 عصر

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوستای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابربشنیدم از هوای تو آواز طبل بازگفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برووان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیستدر دست هر کی هست ز خوبی قراضه​هاستاین نان و آب چرخ چو سیل​ست بی​وفایعقوب وار وااسفاها همی​زنموالله که شهر بی​تو مرا حبس می​شودزین همرهان سست عناصر دلم گرفتجانم ملول گشت ز فرعون و ظلم اوزین خلق پرشکایت گریان شدم ملولگویاترم ز بلبل اما ز رشک عامدی شیخ با چراغ همی​گشت گرد شهرگفتند یافت می​نشود جسته​ایم ماهر چند مفلسم نپذیرم عقیق خردپنهان ز دیده​ها و همه دیده​ها از اوستخود کار من گذشت ز هر آرزو و آزگوشم شنید قصه ایمان و مست شدیک دست جام باده و یک دست جعد یارمی​گوید آن رباب که مردم ز انتظارمن هم رباب عشقم و عشقم ربابی​ستباقی این غزل را ای مطرب ظریفبنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق بگشای لب که قند فراوانم آرزوستکان چهره مشعشع تابانم آرزوستباز آمدم که ساعد سلطانم آرزوستآن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوستوان ناز و باز و تندی دربانم آرزوستآن معدن ملاحت و آن کانم آرزوستمن ماهیم نهنگم عمانم آرزوستدیدار خوب یوسف کنعانم آرزوستآوارگی و کوه و بیابانم آرزوستشیر خدا و رستم دستانم آرزوستآن نور روی موسی عمرانم آرزوستآن​های هوی و نعره مستانم آرزوستمهرست بر دهانم و افغانم آرزوستکز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوستگفت آنک یافت می​نشود آنم آرزوستکان عقیق نادر ارزانم آرزوستآن آشکار صنعت پنهانم آرزوستاز کان و از مکان پی ارکانم آرزوستکو قسم چشم صورت ایمانم آرزوسترقصی چنین میانه میدانم آرزوستدست و کنار و زخمه عثمانم آرزوستوان لطف​های زخمه رحمانم آرزوستزین سان همی​شمار که زین سانم آرزوستمن هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

با سلام خدمت همه دوستان خوبم ، این وبلاگ مدت زیادی نیست که تاسیس شده ، امید وارم که با کمک شما دوستان عزیزم بتونم به اهدافم که کاملا از اسم وبلاگم ملوم هست برسم و فعلا ترجحا به همین شعر زیبا بسنده می کنم

 




[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com